دستان داماد به خون پدر زن و خواهر زن آغشته شد
جنایت خانوادگی در جنت آباد
گروه حوادث- مرد جوان که گمان میکرد در خانه کسی نیست، برای سرقت وارد خانه پدرزنش شد و بعد ازغافلگیری، با میله آهنی پیر مرد و دختر وی را به قتل رساند.سال گذشته از طریق مرکز فوریت های پلیس 110 یک فقره درگیری منجر به قتل به پلیس گزارش شد. ماموران به محل اعزام و با جسد پیر مرد و دختر جوانی رو به رو شدند.
پرونده برای بررسی در اختیار پلیس آگاهی قرارگرفت. یکی از همسایه ها به ماموران گفت: من صدای زهره ، دختر خانواده را شنیدم. از بیرون پنجره کوچه را نگاه کردم و کسی را دیدم که از خانه خارج شد و مطمئنم آن فرد داماد خانواده بود.
دستگیر متهم
ماموران دریافتند که آن شب همه اعضای خانواده به میهمانی عروسی دعوت شده و تنها غایب این جمع ، داماد معتاد خانواده است. آنها فردای همان روز به خانه متهم مراجعه و وی را دستگیر و به آگاهی منتقل کردند. در اولین مراحل بازجویی، متهم لب به اعتراف گشود و پرده از جنایت خود برداشت. وی به ماموران گفت: من نیاز شدیدی به پول داشتم و روز حادثه گمان میکردم که منزل خالی است و همه اعضای خانواده برای شرکت در مراسم عروسی از خانه خارج شده اند. وی ادامه داد: به همين دليل نقشه اي کشيدم که از تاريکي شب استفاده کرده تا بتوانم ازمنزل پدرهمسرم، مقدار پول نقد را سرقت کنم. با اين باورکه درمنزل آنها کسي نيست، نيمه شب حدود ساعت 2 بامداد به خانه آنها رفتم تا با اطلاع قبلي اي که از جاي گاو صندوق و محل اختفای کليد آن داشتم ، پول ها و اشيای قيمتي داخل آنرا بدزدم.سعید افزود: وقتي که در تاريکي به دنبال کليد گاو صندوق مي گشتم ، درحالي که غافلگيرشده بودم، ديدم پدرهمسرم که به دليل بيماري به عروسي نرفته بود از خواب بيدار شد و مرا شناخت. در تاريکي وقتي او اسمم را برد و گفت که «تو اينجا چه مي کني ؟» شديدا احساس وحشت کردم و با ميله آهني که اتفاقي به دستم افتاد ، ضربه محکمي به سرش زدم که پير مرد پس از گفتن آخ بر روي زمين افتاد و به دنبال سروصدايي که به خاطر درگيري ما به وجود آمده بود، دختر کوچکش که براي نگهداري پدر درمنزل مانده بود، بيدار شد و بيرون آمد.
قتل دوم نیز رقم خورد
متهم به قتل گفت: وقتي خواهر زنم چراغ اتاق را روشن کرد، من که در اتاق کناري بودم با روشن شدن لامپ، خودم را در گوشهاي از اتاق در تاريکي مخفي کردم و با اينکه مي دانستم او بلافاصله بعد از رسيدن بر بالين نيمه جان يا بي جان پدرش جيغ خواهد کشيد و با سروصداي خود همسايه ها را با خبرمي کند، بلافاصله بعد از ديدن او با همان ميله بر سرش زدم و او را نيز از پاي در آوردم . آن شب بدون اين که حتي يک ريالي از داخل منزل سرقت کنم، با دست خالي و ترس و وحشت زياد پا به فرار گذاشتم.وی افزود: فرداي آنروز اصلا به منزل نرفتم و خودم را به بيرون از شهر رساندم و درحالي که تصميم گرفته بودم براي هميشه متواري شوم، با اين خيال که هيچ کس از اين که من 2 نفر را به قتل رساندم بويي نخواهد برد، به منزل خودمان برگشتم. نيم ساعتي از بازگشتم نگذشته بود که ماموران به منزل ما آمدند و مرا به خاطر ارتکاب به قتل پدرهمسرم و دخترش دستگير کردند.
درباره متهم
مجید متهم به قتل درباره خودش گفت: با پيشنهاد يکي از اقوام و والدينم به خواستگاري دختري رفتم که هم از لحاظ سني از من خيلي بزرگ تر بود و هم داراي خانواده بسيار پول داري بود. همان مرحله اول خواستگاري که همسرم را ديدم بدون اينکه با او حرفي زده باشم و بدون توجه به همفکر بودن ويا هم شان بودن مان او را پسنديدم و به پيشنهاد اطرافيانم فقط بهخاطر اينکه تشريفات مرحله خواستگاري را انجام داده باشم با او صحبت کردم.وی افزود: من به امید کمک های مالی پدرهمسرم ازدواج کرده بودم و انتظار کمک و حمايت مالي از پدر زنم را داشتم. اما بعد از مدت کوتاهي متوجه شدم که او نه آنطور که من فکر میکردم وضع مالی خوبی دارد و نه اینکه تمایلی دارد به دیگران حتی پسرهای خود کمکی کند.سعید دو سال بعد از ازدواج به انواع مواد مخدر اعتياد پيدا میکند و همین امر باعث بروز اختلاف بسیار زیادی میان او و همسرش مهشيد میشود. وی در این باره گفت: علاوه بر اعتياد ، بي پولي و بي کاري جداي از شرمندگي پيش خانواده خودم سرافکندگي مان را نزد خانواده همسرم در پي داشت. چندين بار همسرم را به اجبار براي گرفتن پول و کمک مالي پيش پدرش فرستادم که او هر دفعه با دست خالي برگشت و پدرش هيچ وقت حمايتي از ما نکرد. پدر همسرم و خانواده اش نه تنها حمايتمان نمي کردند، بلکه گهگاهي سر به سرم مي گذاشتند ودر زندگي ام دخالت مي کردند و خيلي از وقت ها سرکوفتم مي زدند. تقریبا دو سه سالي که با همسرم زندگي مشترک داشتم، هيچ وقت با هم سازش نداشتيم و هر روز بين ما جنگ ودرگيري بود و همسرم هر روزجداي از تحمل اعتياد وبي پولي ام، مي بايست زير ضربات محکم دست و پايم طاقت مي آورد.
روزنامه حمایت
نظرات شما عزیزان: